بدون عنوان
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه، بازه
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم
آنجا می مونم
مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون!
این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه
.........................................................................................................................
بازم زمستون اومده خونمون
تو فصل تازه داریم یک مهمون
هر فصلی از سال یک شکل و رنگه
کار خداست هر کدوم یک جور قشنگه
سرما می اد تو کوچه ها
ابر ها تو آسمون ما
باز برف و بارون
بازم زمستون
اما توی دلهای ما
زنگین کمون شادی ها
تو سوز و سرما
گرمه دل ما
اینجا , اونجا , هرجا
تو قلب بچه ها
رنگین کمونه , رینگین کمونه